آرتینآرتین، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

♪♫ عاشقانه های من برای دردانه ام ♫♪

ما اومدیم

1389/12/22 21:26
نویسنده : مامان ملی
290 بازدید
اشتراک گذاری

 

بعد از یه هفته شلوغ و پر کار بالاخره تونستم اپ کنم .کارامون دیگه تموم شد .هوراااااااااااا

جمعه شب تولد بابا جون(بابای من) بود و ما براش تولد گرفتیم. من برای اولین بار کیک خامه ای تولد درست کردم .خیلی خوشمزه شد .اما قیا فه اش چندان حرفه ای نشد. به اقا آرتین که از چند وقت پیش دلش تولد می خواست و وقت و بی وقت می گفت مامان تالودو (تولد) خیلی خوش گذشت. به ما هم همینطور .

تو هفته ای که گذشت همچنان بر شیطنت های اقا ارتین افزوده شد . ماشائا.. هر چی می گذره پسر کوچولوی ما شیطون تر میشه.یه وقتایی واقعا نفس من رو می گیره. اما مهربونیاش سر جاشه.

 چند شب پیش  اب می خواستم از بابا آرش .اقا ارتین به سرعت بلند شد و لیوان اب دردارش رو اورد داد به من و گفت اب بخول .

از دیروز تا حالا یاد گرفته بگه سلام عزیزم. میبینه که من خیلی ذوق می کنم از این ادیدم  (عزیزم) گفتنش ، دایم میاد به من میگه سلام ادیدم...

مامان جون نرگس بعد از ظهری اینجا بود موقع رفتن ارتین نمی ذاشت بره روسریش رو از سرش می کشید و می گفت نیو .بعد از رفتنش کلی گریه کرد و من نمی تونستم ارومش کنم. این اولین باری بود که با این شدت گریه می کرد . با مامان جون همیشه بهش خوش می گذره و عاشق مامان جون .خیلی هم به مامان جون زور میگه.

به جز شعرای کتاباش شعر خرگوش و بارون و توپ رو بلده و با من می خونه.

شیطون کوچولوی زورگو دوست داریم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)