پسر مهربون من
دیروز رفتیم کوه ، اینبار ارتین برای اولین بار تا پلنگ چال بالا اومد البته رو کول بابا ارش .
موقع برگشتن بابا ارش منتظر من ایستاده بود که برسم ،پسر کوچولوی مهربون من که رو
کول باباش بود ، به بابا ارش گفته : بابا ایش بشین، خسته میشی . اخخخخخخخ از این همه
مهربونیت عسلم.
دیشب ارتین بغلم بود به گردنبندی که به گردنمه اشاره میکنه و میگه پروانه . میگم اره
مامان ،پروانه است ،اما یکی از این پروانه هارو گم کردم. شما گوشواره من رو ندیدی؟ پسر
نکته سنج من شمرده شمرده میگه :بابا ایش برات یکی بخره .( یعنی مامان ناراحت نباش
جاش یکی دیگه میخری.)
کوچولوی شیرینم چقدر تو ماهی .چقدر خوب هوای مامان و بابا رو داری. مهربونم ممنون از
این همه مهربونیت.شیرینی زندگی من ،عاشقتم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی