ستاره ای برای ماهیها
دارم شازده کوچولو رو گوش میدم برای بار هزارم ..
پسرک کنار تنگ ماهیاست . دستش و برده بالای تنگ و انگشتاش رو رو سر ماهیا تکون میده ، انگار که داره غذا برای ماهیا میریزه .
میپرسم چکار می کنی پسر؟
جواب میده دارم برای ماهیا ستاره می پاشم !
برای لحظه ای با خودم فکر می کنم یه بازی تخیلی دیگه مثل روشن کردن ماشین یا باز کردن شیر اب و یا عکاسی کردنشه..
میرم تنگ ماهیا رو نگاه می کنم ذرات سفیدی روی اب شناورند ،گیج میشم . به دستاش نگاه می کنم که پر از ذرات سفیده ،و چشمم میفته به شمع تزیینی روی میزه .
وای ارتین ! وای ! تنها چیزیه که اون لحظه میتونم بگم .
شازده کوچولوی عزیزم ، ستاره اسمونم ،کارت خیلی شاعرانه بود،^ ستاره پاشیدن برای ماهیا ^. اما نتیجه اش ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی