آرتینآرتین، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

♪♫ عاشقانه های من برای دردانه ام ♫♪

کوتاه از دیروز

جعبه دستمال کاغذی  رو گذاشتی جلوت. صورتت تمیزه و خشک.من زیر چشمی نگات می کنم. یه دستمال بر می داری  دهانت و  پاک میکنی .بعد یکی دیگه اینبار بینیت و پاک میکنی .باز یکی دیگه ،یکی دیگه،و یکی دیگه... هنوز در حال پاک کردن صورتت هستی. من هنوز بی صدا نگات می کنم .دستمالای مچاله دورت ریخته،نگاه می کنی و شروع می کنی به برگردوندن دستمالای مچاله توی جعبه!!! من هنوز ساکتم و تو هنوز متوجه من نیستی . از این کار خسته میشی و می ری سراغ یه بازیه دیگه. ...
27 بهمن 1389

امروز آرتین

امروز صبح باز اومدی بالا سر من با یه کتاب تو دستت .گفتی مامان بیدون (بخون). وای که چقدر دلم می خواست بخوابم. تقریبا بیشتر روزا اینطوری بیدارم می کنی. با یه کتاب تو دستت با لا سر من. کوچیک تر که بودی شبا کنارت یکی دوتا کتاب و اسباب بازی میذاشتم ، به این خیال که صبح که بیدار میشی با اونا سرگرم بشی و بذاری مامان یه کم بیشتر بخوابه.با این همه بی خوابیهای شبانه . اما تو بیدار می شدی کتاب رو بر میداشتی می اومدی سراغ من تا برات بخونم. الان هم دیگه احتیاج نیست کنارت کتاب بذارم چون دیگه خودت می تونی بری برشون داری و بیا ی من و بیدار کنی..... ظهر ازم غان غان (قان قان) می خواستی.منم یه مجله دادم دستت که توش پرازعکس ماشین بود.تو اشپزخونه ب...
27 بهمن 1389

سس کچاپ

شام پاستا داریم . رو غذام کمی سس کچاب میریزم .سس در حال تموم شدن به همین دلیل یه صداهایی میده ! ارتین هم از من سس میخواد .براش میریزم   اما بی صدا. دوباره اعتراض می کنه: یس(سس) ؟!! میگم: داری، ریختم برات. میگه: یس ، دیدا ، بییز(سس ،صدا ،بریز). دوباره براش میریزم و اینبار صدادار. خوشحال می شه و می گه دییدا !!! یاده یه شعربامزه کودکانه می افتم که راجع به سس کچاب و صدا شه. ...
27 بهمن 1389

فرشته کوچولوی من

پسر کوچولوی نازم .فرشته قشنگم مامان رو ببخش.مامان این روزا خیلی بی حوصله است. تقصیر تو نیست که مامان بی حوصله است. الان اینقدر خوشگل خوابیدی که دلم میخواد بیام بغلت کنم وهی ببوسمت .اما میدونم اینجوری اذیتت میکنم وممکنه بیدار بشی ،پس خودم و کنترل می کنم.پسر کوچولوی من این روزا خیلی شیطون تر شدی .میدونم دلت میخواد همش بازی کنی. دلت می خواد هر جا سرک بکشی و چیزای جدید رو کشف کنی پسر کوچولوی نازم .فرشته قشنگم مامان رو ببخش.مامان این روزا خیلی بی حوصله است. تقصیر تو نیست که مامان بی حوصله است. الان اینقدر خوشگل خوابیدی که دلم میخواد بیام بغلت کنم وهی ببوسمت .اما میدونم اینجوری اذیتت میکنم وممکنه بیدار بشی ،پس خودم و کنترل می ک...
27 بهمن 1389

نی نی های ایرانی ، فرهنگ اصیل ایرانی

    پیشاپیش 29 بهمن ، روز سپندارمذگان، روز عشق شاد باد ...   در فرهنگ و سنت مردم ایران باستان جشن  و شادمانی یكی از جلوه های نیك زندگی بوده و شادمان زیستن برای همگان آرزو شده است.این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و كلا جهان بینی ایرانیان باستان است.سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق   است كه هر دو در كنار هم معنا پیدا می كردند.   مامانای گل،باباهای مهربون بیایید نی نی هامون رو با فرهنگ غنی و اصیل ایران زمین اشنا کنیم. ...
18 بهمن 1389

این روزای آرتین

جه پسر خوبی غذاشو میخوره. وای میمیرم واسه این کارش شام پیتزا داریم اینم خمیرش چقدر کار کردم بخوابم خستگیم در بره ...
18 بهمن 1389

آرتین شیرین زبان ما

قسمتی از فرهنگ لغات اقا آرتین درحال حاضر  Doughe ghaa گورخر Aghoo خرگوش   شن کش                                                                                     ...
12 بهمن 1389

نقاش کوچولو

نقاش کوچولو در ۱۴ ماهگی از اولین اثار نقاش کوچولو هدیه نقاش کوچولو به پدرش و اخرین اثر هنرمند در حال حاضر   ...
10 بهمن 1389

من با این پسر هنرمندم چه کنم؟

به لطف اقا ارتین و ذوق هنریش امروز متوجه شدم نقش و نگار فرشمون بیشتر شده. این پسر هنرمند ما با یه مداد شمعی بنفش یه نقش و نگاری به فرش داده بود که بیا وببین! و این هنرنماییاش اینجا تموم نشده بود،   میز و صندلی کامپیوتر هم منقش بود به نقش و نگارهای اقا ارتین با مدادشمعی زرد!!! نتیجه اخلاقی این داستان: 1- اقا ارتین قالی پر نقش و نگار رو بیشتر می پسنده. 2- اقا ارتین رنگ تیره برا مبلمان دوست نداره. 3- و مهمتر اینکه این پسر ما ذاتا هنرمنده!!!!!!!! ...
10 بهمن 1389