صدا کن مرا
می خوام ارتین رو بخوابونم .کنارش دراز کشیدم تا بخوابه. ارتین شیطونی می کنه . از سر و کولم بالا میره و طبق معمول هر شب ،قبل از خواب هر انچه رو که بلده با صدای بلند با خودش تکرار می کنه .و امشب هم کلمات جدیدی که حرف خ رو دارند . خیاطی . شب خوش...
خودم رو می زنم به خواب . چشمام رو می بندم .ارتین همچنان مشغول تمرین و تکراره . اینبار بلند بلند شروع می کنه یه لغت جدید ملیده !ملیده !ملیده ! می شنوم اما حواسم نیست . بلندتر میگه ملیده! مامان ملیده! مامان ملیده!...
یک لحظه به خودم میام که داره اسم منو صدا می کنه ملیحه ! مامان ملیحه!!
هیجانزده می پرسم چی گفتی؟ ملیحه؟
صورتش پر خنده میشه و بلندتر میگه ملیده ! ملیگه!
از خو شحالی انگار تو هفت اسمون دارم بال بال می زنم بغلش میکنم و کلی می بوسمش ... می بینه خوشحالم برای تکمیل خوشحالیم با اهنگهای مختلف اسم من رو صدا می کنه و می خنده
میگم بگو مامان ملی ، تکرار می کنه. میگم بگو ملی جون ،دلم رو نمی شکنه و تکرار میکنه...
وای که خوشحالم در حد ذوق مرگی . بارها بارها باهاش تمرین می کردم که که اسمم رو بگه اما براش سخت بود و بیشتر وقتها حالم رو می گرفت و نمی گفت و من رو تو حسرتش می گذاشت . پیش خودمون بمونه خیلی وقتا به بابا ارش حسودیم می شد که اینقدر قشنگ اسمش رو صدا می کنه بابا ایش . اما من تو حسرت صدا کردن اسمم می گذاره.
این اتفاق خجسته دیشب افتاد 12 اردیبهشت . فکر کنم از ذوق صدا کردن اسمم که از ساعت ٤ صبح ازخواب پریدم و بی خوابی زده به سرم . جنبه رو دارید چیزیه در حد تیم ملی!!!
صدا کن مرا. صدای تو خوب است.
صداي توسبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن ميرويد.