مادرانه
گل قشنگم کتابی می خوندم به اسم نامه به کودکی که هرگز زاده نشد از اوریانا فالاچی ترجمه یغما گلرویی .کتاب خیلی قشنگیه و دوسش دارم. یه حرفهایی رو مامان می خواست وقتی بزرگتر شدی بهت بگه. دیدم تو این کتاب خیلی قشنگ نوشتش ، اینجا برات می گذارمش .
کوچولو! سعی کن بفهمی مَرد بودن فقط این نیست که یه دُم جلوت داشته باشی! مَرد بودن یعنی کسی شُدن! برای من مهمّه که تو کسی باشی!آدم بودن عبارتِ قشنگیِ چون فرقی بینِ زنُ مَرد، بینِ اون که دُم داره وُ اون که دُم نداره نمیذاره! قلبُ مغزِ آدما جنسیت نداره! هیچ وقت به زوراز تو نمیخوام که چون مَردی یا زنی باید فلان کارُ داشته باشی! فقط دوتا چیز از تو میخوام! یکی این که از معجزهی به دُنیا اومدن تمومِاستفاده رُ بِبَری وُ دوّمی این که هیچ وقت تن به پَستی نَدی! پَستی یه جونورِ خونْخوارِ که همیشه سَرِ راهمون کمین کرده! ناخوناشُ بهبهونههایی مثِ مصلحتُ عقلُ اِحتیاط تو تنِ تمومِ آدما فرو میکنه وُ کمتَر کسی هست که جلوش تاب بیاره! آدما تو خطر پَست میشنُ وقتیخطر از سَرِشون گُذشت دوباره میرَن تو جلدِ خودشون! هیچ وقت نباید خودتُ وقتِ رو به رو شُدن با خطر گُم کنی، حتّا اگه تَرس تمومِ جونتُگرفته باشه! خودِ به دُنیا اومدن یه خطر داره: خطرِ پشیمونی از تولّد! شاید شنیدنِ این حرفا بَرات خیلی زود باشه! شاید بهتر باشه از زشتیا وُغصّهها چیزی بِهِت نگمُ فقط از دنیای شادُ قشنگ بَرات حرف بزنم! ولی نمیخوام سَرِتُ شیره بمالمُ بِهِت بگم که زندهگی مثِ یه قالیِ نَرمه کهمیتونی پابرهنه روش راه بِری، نه! زندهگی یه جادّهی کجُ کولهی پُر از سنگُ کلوخه! کلوخایی که تو رُ زمین میزننُ خونی مالیت میکنن!سنگایی که فقط با چکمههای آهنی میشه از روشون گُذشت! تازه این کافی نیس چون وقتی پاهاتُ بپوشونی هَم یکی پیدا میشه که به سَرِتسنگ بِپَرونه.!
عزیز دلم من روح بزرگ تو رو باور دارم وارزو دارم از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری و شاد باشی.